
کارگردان مشهدی، شکارچی ایدههای ناب است
مهدی زارع| محمد نیازی، یکی از کارگردان معروف نمایش این روزهای مشهد است. او متولد ۱۵ تیرماه ۱۳۷۰ و جوان آینده داری در صنعت هنر و تئاتر استان حساب میآید. البته الان دیگر خیلیها او را به عنوان صاحب سبک تئاتر موزیکال در شهرمان میشناسند و بیبروبرگرد، تئاتر موزیکال مشهد تا مدتها مدیون این هنرمند و تیمش خواهد بود. محل کار نیازی پردیس مستقل تئاتر در محله اقبال است. سراغ او رفتهایم و از راهی که تاکنون در عرصه تئاتر و موسیقی طی کرده است، پرسیدهایم.
فعالیت هنری ضمن تحصیل
در گرمترین ماه سال ۱۳۷۰ در محله راهآهن بهدنیا آمدم. دبستان و راهنمایی را در همان محل خودمان تمام کردم. دبستان و راهنمایی فریدزاده. بعد از آن، سال اول دبیرستان را در شیخ انصاری خواندم، ولی رشته حسابداری را در هنرستان انتخاب کردم و سه سال بعد را در هنرستان سینا درس خواندم.
در پایان این مقطع تحصیلی منزلمان را عوض کردیم و آمدیم محله اقبال. همان رشته حسابداری را در دانشگاه شهید منتظری تا کاردانی ادامه دادم. کارشناسی هم که فردوس قبول شدم و آنجا خواندم، حدود چهار سال پیش یعنی ۹۲ مدرک گرفتم.
اما مسئله اینجاست که من در همه این مدت به نمایش و موسیقی علاقه داشتم و جسته و گریخته فعالیت هنری داشتم. البته کارهای پارهوقت و به اصطلاح پروژهای حسابداری در بعضی از مؤسسهها و شرکتها انجام میدادم، اما مهمترین دلمشغولی من همواره هنر بود. همین بود که کارهای دانشجویی در حوزه نمایش و موسیقی انجام میدادم.
شروع از صداپیشگی
اولین تجربه تئاتری من صداپیشگی بود. نمایشی که در آن شرکت داشتم «هفتخوان رستم و شیران پرده» بود که در سال ۱۳۸۶ روی صحنه رفت و در کانون پرورش فکری کودکان آماده شد. این نمایش کار آقای حلیمی بود. بعد از این کار در کارهایی مثل یونس پیامبر و نوح پیامبر و... صداپیشگی و عروسکگردانی کردم.
یک ماهی هم در نمایشگاه بینالمللی قرآن و عترت در تهران اجرا کردیم که خیلی خوب بود و در برگشت حدود یکسال و نیم به طور جدیتر همین تئاتر کودک و نوجوان را ادامه دادم. پس از آن وارد فضای حرفهایتر تئاتر و نمایش شدم.
کارگردانی را با نمایشی از وودی آلن شروع کردم؛ «مرگ در نمیزند». یک تئاتر کاملا دانشجویی بود
مرگ در نمیزند
کارگردانی را با نمایشی از وودی آلن شروع کردم؛ «مرگ در نمیزند». یک تئاتر کاملا دانشجویی بود و در سال ۸۷ در دانشگاه منتظری روی صحنه رفت. نمایش را در سالن آمفیتئاتر دانشگاه اجرا کردیم که البته یک سالن تئاتر نیست. در مجموع سالن تئاتر کم داریم در مشهد و باید برایش فکری کرد. بعد از مرگ در نمیزند، «اسب» را ساختم. این نمایش نوشته آقای محمد چرمشیر است. اسب را در مجتمع امام خمینی اجرا کردیم.
دو نمایش ممنوعه
کارهای بعدی من دو خوانش بود؛ سوفیای من و بطریبازی. این دو کار را برای جشنواره نمایشنامهخوانی مشهد ساختم. سوفیای من سال ۸۹ و بطری بازی سال ۹۰. ممکن است بپرسید خوانش چه فرقی دارد با اجرا. در خوانش همهچیز از بازیگر یا بازیگران گرفته میشود. نه دکوری وجود دارد و نه گریمی و نه لباسی.
از طرفی در خوانش، خلاقیت، فن بیان و انتقال احساسات توسط گفتار مهمترین مسئله است. شبیه نمایش رادیویی است، اما بازیگر دیده میشود. البته میشود از امکانات خارجی استفاده کرد، ولی امتیاز منفی دارد و کار سختتری است.
سوفیای من و بطریبازی در جشنواره رد شدند؛ یعنی در شورای فنی تأیید شدند، ولی شورای نظارت هردو کار را رد کرد. بطری بازی ابتدا تأیید گرفت و در سه بازبینی رتبه یک را بهدست آورد، ولی روز اجرا، شورای نظارت تصمیم گرفت که نمایش نباید اجرا شود؛ بنا به دلایلی!
البته اعضای شورای نظارت را ارشاد تعیین میکند و در هنر تئاتر و نمایش حرفهای هستند. این شورا مجری اصلی سیاستهای ارشاد در هر سال است. بعد از لغو بطریبازی اسم من در گعدههای تئاتری سر زبانها افتاد. این دو اتفاق در دو سال پشت هم خیلی روی روحیه من اثر گذاشت و تقریبا افسرده شدم.
اتللو خوانی پر بیننده
جدای از سوفیای من و بطریبازی که صفر تا صدش با خودم بود، در نمایشهای دیگر هم نقشهایی داشتم. مثلا در «هملت و دیگران» کُد یا همان نقش من موسیقی بود. در نمایش «شهردار» موسیقی و بازی بود. در «اتللو به روایت بخشی» ساخته و نوشته آقای فرشید تمری، آهنگسازی کار را به عهده داشتم که در همان سال پربینندهترین نمایش صحنهای تاریخ تئاتر خراسان شد و به جشنواره بینالمللی آیینی ایران هم رفت.
یک خوانش موفق
در دیماه ۹۲ خوانش یکی از نوشتههای سهند خیرآبادی را کار کردم؛ «ماجرای گالاپاگوس به روایت سلطان مارک». بعد از آن اتفاقی که برای سوفیای من و بطری خوانی افتاده بود، سر این نمایشنامه واقعا استرس داشتم، اتفاقا شورای نظارت روی این یکی هم نکاتی داشت، ولی دبیر جشنواره که آقای کریم جشنی بود بالاخره تأیید کرد و «ماجرای گالاپاگوس» خوانش شد.
یک نمایشنامه کمدی فانتزی با افکتهای موسیقیایی فراوان که محمدرضا صولتی، مجتبی شفیعی، محمدرضا لبیب، آرش یزدانی و امیر اسدی خوانشگران آن بودند و فرزانه امیدوار اکتخوانی را انجام داد. خیلی مورد اقبال قرار گرفت، کار اول جشنواره شد و در کارگردانی، نویسندگی، موسیقی، اکتخوانی، دو بازیگر مرد و یک سری کدهای دیگر برگزیده شد. بعد هم به جشنواره بینالمللی آیینی رفت.
ماجرای گالاپاگوس آنقدر گل کرد که تماشاچی در را شکست تا بیاید توی سالن بنشیند! بازیگران نمایش همه دوبلور بودند. همین باعث شد سطح کار بسیار بالاتر از زمان خودش باشد. آقای محمدرضا صولتی (دوبلور باب اسفنجی و آقای ایمنی) آنجا برای اولین بار وارد تئاتر شد و، چون از تئاتر خوشش آمد، ادامه داد و تبدیل به بازیگر درجه یک مشهد شد، الان هم که رفته است تهران. اتفاقاتی هم که قبل از آن برای من افتاده بود، به بیشتر دیده شدن کار کمک کرد. این شد که ماجرای گالاپاگوس به اجرای اضافه هم کشیده شد که کمتر برای خوانش اتفاق میافتاد.
شروع یک سبک خطرناک
بعد از گالاپاگوس من رفتم سمت اجرای تئاتر موزیکال. همان سال تمرینهای نمایش «آرایشگر» را شروع کردم. این کار در اروپا زیاد اجرا میشود و جزو موزیکالهای معروف است. فیلم این کار هم با عنوان (Sweeny tod) ساخته شده است؛ آرایشگر شیطانی خیابان فلیت. اما اولین تئاتر موزیکال تاریخ خراسان بود.
ایده را به سهند خیرآبادی دادم و او هم کار را به زبان فارسی بازنویسی کرد. آنجا با میلاد قنبری هم آشنا شدم که آهنگسازی میکرد و هنوز هم با هم کار میکنیم. اردیبهشت ۹۳ آرایشگر را فیلمبرداری کردیم و فرستادیم برای جشنواره بینالمللی تئاتر دانشگاهیان ایران، که بعد از فجر معتبرترین جشنواره تئاتر در ایران است.
آرایشگر را تأیید کردند و رفتیم برای اجرا. آنجا هم برگزیده شدیم و خیلی سروصدا کرد. تندیس ویژه موسیقی گرفت و جایزه ویژه داوران. داوران تشخیص دادند که سطح کار از همه کارها خیلی بالاتر است و جایزه ویژه دادند. برگشتیم مشهد، اما چشمتان روز بد نبیند. شورای نظارت جلوی کار را گرفت و اجازه اجرا نداد.
ما هشتنه بار بازبینی دادیم برای کار تا بالاخره اجازه شورای نظارت را گرفتیم. بعد از آن، گیر شورای فنی افتادیم و سالنها نمیآمدند پای کار. شورای فنی تئاتر شهر میگفت کار ارزش فنی ندارد! کار من این بود که میرفتم سالن با شورای فنی سروکله میزدم و جواب نمیگرفتم و بعد میرفتم توی پارک مینشستم روی نیمکت و گریه میکردم. آن چند وقت خیلی فشار روی من آمد.
همانجا بیماری قلبی گرفتم و هنوز هم با من هست. بدترین خاطرات تئاتریام مال همان زمان است. بالاخره ۹ شب اجرا گرفتیم. بدون اجازه تبلیغات شهری، ۲۵۰۰ نفر آمدند و کار را دیدند. آرایشگر، ۱۶ میلیون با بلیت ۱۰ هزار تومان فروخت و این یک رکورد بود. اسم گروه بیشتر از قبل شنیده شد. شاید دوباره این نمایش را کار کنیم، چون خیلی مهجور واقع شد.
میرفتم سالن با شورای فنی سروکله میزدم و بعد میرفتم توی پارک مینشستم روی نیمکت و گریه میکردم
تولد یتیمخانه
آخرین شب اجرای آرایشگر مصادف شد با رفتن من به سربازی. یعنی من که بازیگر اصلی بودم بعد از اجرا موهایم را کوتاه کردم و رفتم برای اعزام. رفتم بیرجند و مدتی هم زاهدان و.... در همین حین ایده «یتیمخانه فونیکس» را نوشتم. یک افسانه بود درباره تشکیل ساعت بیگبن لندن.
بعد از چند ماه برگشتم مشهد و یتیمخانه را شروع کردم. کار نوشته شد و میلاد قنبری پروسه آهنگسازی را شروع کرد. بعد هم طراحی و انتخاب بازیگر. کار به نسبت سنگین و سخت بود. ۴۰ بازیگر داشت. ویژگی دیگر این کار این بود که همهچیز از صفر ایجاد شد؛ یعنی هیچ بخش آمادهای نداشت.
در مجموع تا تیرماه ۹۰ آمادهسازی کار طول کشید. با توجه به اینکه من هم شناخته شده بودم این بار کار اداری راحتتر جلو رفت، اما در اجرا همچنان کار سخت بود. در تمرین یتیمخانه من چند بار غش کردم و از حال رفتم. بالاخره کار به اجرا رسید و یتیمخانه ۹ هزار نفر را کشید توی سالن و ۱۲۰ میلیون فروخت.
این در تاریخ تئاتر مشهد بیسابقه بود و از مهمترین اتفاقات شهر به حساب میآمد. بعد از یتیمخانه سالنها پرتر شد و گیشهها پررونقتر. برای خود من هم تجربه یتیمخانه هنوز تکرار نشده است. یتیمخانه رفت تئاتر فجر و آنجا هم رکورد تاریخ تئاتر خراسان را جابهجا کرد. در هفت کُد نامزد دریافت جایزه شدیم و در پنج کد هم تندیس گرفتیم.
پیانیست و امید به فجر
در همان حالوهوای اجرای عمومی یتیمخانه رسیدیم به پیانیستولوژی که این روزها همهجا حرفش را میشنوید. این نمایش هم بیشتر از ۱۰۰ میلیون فروخته است. در شهریور ۹۵ کلید خورد. نگارش نمایشنامه خیلی طول کشید. چندین بار از اول نوشته شد. در تیرماه امسال نمایشنامه تمام شد.
قرار شد شهریور برویم روی صحنه، ولی سالن خالی پیدا نشد به همین دلیل از بخش مرور جشنواره فجر جاماندیم و در بخش مهمان وارد جشنواره شدیم. خیلی از مدیران تئاتر هم پیگیر این ماجرا بودند، چون هم اعتماد به ما بیشتر شده است و هم امید دریافت جایزه هم داشتند. نتیجه این اعتماد را هم که دیدید.
دوباره رکورد یتیمخانه تکرار شد. در این بین، فروردین امسال «ماجرای گالاپاگوس به روایت سلطان مارک» را به اجرای عمومی بردم که پرفروشترین خوانش خراسان شد. بعد از طرف شهرداری نمایش آیینی «راز روزبه» به ما سفارش شد که کار کردیم و این نمایش هم به نحوی رکورد زد و تجربه خوبی بود. در اردیبهشت یک اپرا برای بزرگداشت فردوسی کار کردیم که فقط یک اجرا داشت با عنوان «رستم و سهراب». برنامه داریم برای اینکه آن را هم بتوانیم اجرای عمومی کنیم.
گپ و گفتی با محمد نیازی
فضای اقتصادی در تئاتر در مجموع چگونه است؟
خیلی بد. بارها خواستهام رها کنم، ولی امید و علاقهای که به این فضا دارم باعث شده است ادامه بدهم.
بعد از ۹۳ وضعیت تئاتر خیلی بهتر شد؟ به نظرت اینطوری نیست؟
تئاتر از یک زمانی به بعد تکان خورد. به دلیل تبلیغاتی که در این حوزه اتفاق افتاد و ورودی که نهادهای حاکمیتی شهر به مسئله داشتند. البته به بعضی از حرکتهایشان نقدهایی میشود وارد کرد، ولی بازهم فرصتهای تبلیغاتیای که در اختیار تئاتر گذاشتند خوب بود. مثلا طرح تئاتر برای مردم در دوره آقای پژمان خیلی خوب بود. کارهای درخشان دوسال گذشته را با یک کمکهزینه دوباره برای مردم اجرا کرد و تبلیغات خوبی هم در شهر اکران شد. آنجا بود که مردم یادگرفتند برای تئاتر دست توی جیب ببرند. در دوره قبلی هم به تئاتر بها داده شد، ولی نه هر تئاتری و حمایت هم به نحوی مورد داشت. در این دوره، ولی به نظرم حمایت بهتر است و عمومیتر.
بیشترین هزینه در تئاتر مربوط به کدام بخش است؟
دکور و طراحی لباس. چون اینجا انبار دکور نداریم.
بعد از پیانیست چه برنامهای داری؟
هنوز داریم سبک سنگین میکنیم. کار سخت است. الان دیگر توقع از محمد نیازی زیاد است. هم توقع من از خودم و هم توقع مخاطب و مدیران. کارهای اداری، چون همه محمد نیازی را میشناسند خیلی راحتتر شده است، ولی از آن طرف استرس اجرا و تولید را زیاد میکند.
تا حالا تئاتری را که خودت ۱۰۰ درصد از آن راضی باشی روی صحنه بردهای؟
نه! یتیمخانه خیلی خوب بود، ولی ۲۰ از ۱۰۰ بود. پیانیست هم قویتر بود، ولی ۶۰ از ۱۰۰ است.
اگر خواسته باشی یک نمایش صددرصدی بسازی از بین نمایشهای موجود کدام یکی را دوست داری بسازی؟
بینوایان. بینوایان موزیکال، این نمایش را خیلی دوست دارم و اپرای ارباب حلقهها.
دوست داری با کدام کمپانی تئاتر در جهان کار کنی؟
یکی از شرکتهای والت دیزنی که نمایشهای معروفی را روی صحنه برده است. شیرشاه، فانتوم آو اپرا و حتی بینوایان را.
* این گزارش چهارشنبه، ۲۵ بهمن ۱۳۹۶ در شماره ۲۸۱ شهرآرامحله منطقه ۹ چاپ شده است.